سخنی نیست ...!
لیــک بگذار برایت از ناگفته هایـــم بگویم..
اینهـــا همــه در نوشته های من است،چیزهایی که قـــرار بود،در قلب کوچکـــم بپوسند....
تو هم فقط آنهـــا را بخوان و گذر کـن !!
متنهایی که نوشتــم...
هم نوشتـــه های خودم هستـن ، هم دلتنگــی هام ....
* *
.... و همه را فراموش خواهنـد کرد!!
که در تمـام عمرم،تنها دوبــار شاعـر شدم ...
یکبـــار با دیدن تو !!
با دیگـــر.... با ندیدنت ..!
کاش این قلم،نشانی تو را می نوشت..
نه در ب دری مـــرا ....
. خیلــــی خسته ام ....!!
نظرات شما عزیزان:
هستی 
ساعت20:00---2 شهريور 1392
|